برچسب: شعر پارسی
-
این روا ،و آن ناروا، دانی ولیک تو روا یا ناروایی بین تو لیک قیمت هر کاله می دانی…
این روا ،و آن ناروا، دانی ولیک این روا ،و آن ناروا، دانی ولیک تو روا یا ناروایی بین تو لیک قیمت هر کاله می دانی که چیست قیمت خود را ندانی، احمقی است سعدها و نحسها دانسته ای ننگری سّعدی تو یا ناشُسته ای #مثنوی_مولانا دفتر سوم از نظر ذهنی به جایز بودن یا…
-
حاکم اندیشه ام محکوم نی زآنک بَنّا حاکم آمد بر بنی جمله خلقان سُخره اندیشه اند ز…
حاکم اندیشه ام محکوم نی حاکم اندیشه ام محکوم نی زآنک بَنّا حاکم آمد بر بنی جمله خلقان سُخره اندیشه اند زآن سبب خسته دل و غم پیشه اند #مثنوی_مولانا ما باید حاکم اندیشه خود باشیم همانند معمار که حاکم بنا است علت غم و ناراحتی به سبب حاکم شدن اندیشه افراد است همان اندیشه…
-
زانک حکم مست فعل می بود پس روشن است حق و صاحب حق هم با حکم او راضی است آن…
زانک حکم مست فعل می بود پس روشن است زانک حکم مست فعل می بود پس روشن است حق و صاحب حق هم با حکم او راضی است آن مطرب مستور بیپرده یکی چنگی بزن وارهان از نام و ننگم گرچه بدنامی است آن #مولانای_جان
-
آنک وصف می بگوید باخود است و هوشیار اهل قرآن نبود آن کس لیک او مقری است آن
آنک وصف می بگوید باخود است و هوشیار آنک وصف می بگوید باخود است و هوشیار اهل قرآن نبود آن کس لیک او مقری است آن حق و صاحب حق را از عاشقان مست پرس زانک جام مست اندر عاشقان قاضی است آن #مولانای_جان
-
آنک جام او بگیرد یک نشانش این بود در بیان سر حکمت جان او منشی است …
آنک جام او بگیرد یک نشانش این بود آنک جام او بگیرد یک نشانش این بود در بیان سر حکمت جان او منشی است آن در شعاع می بقا بیند ابد پس بعد از آن مال چه بود کو ز عین جان خود معطی است آن #مولانای_جان
-
مردِ کم گوینده را فکر است زفت قشرِ گفتن چون فزون شد مغز رفت
مردِ کم گوینده را فکر است زفت قشرِ گفتن چون فزون شد مغز رفت مردِ کم گوینده را فکر است زفت قشرِ گفتن چون فزون شد مغز رفت #مثنوی_مولانا آنکه اندیشه ای پرورش یافته دارد, کم سخن است. پرحرفی نشانه ی ضعف اندیشه و دانش است…
-
من دوش به خواب در بدیدم قمری دریا صفتی عجایبی سیمبری …
من دوش به خواب در بدیدم قمری دریا صفتی عجایبی سیم بری من دوش به خواب در بدیدم قمری دریا صفتی عجایبی سیمبری امروز بگرد هر دری میگردم کز یارک دوشینه چه دارد خبری #مولانای_جان
-
من خشک لب ار با تو دم تر زدمی در عشق تو عالمی به هم برزدمی …
من خشک لب ار با تو دم تر زدمی در عشق تو عالمی به هم برزدمی من خشک لب ار با تو دم تر زدمی در عشق تو عالمی به هم برزدمی یک بوسه اگر لبم توانستی داد بر پای تو دستک ز بر سر زدمی #مولانای_جان
-
من جمله خطا کنم صوابم تو بسی مقصود از این عمر خرابم تو بسی …
من جمله خطا کنم صوابم تو بسی مقصود از این عمر خرابم تو بسی من جمله خطا کنم صوابم تو بسی مقصود از این عمر خرابم تو بسی من میدانم که چون بخواهم رفتن پرسند چه کردهای جوابم تو بسی #مولانای_جان
-
آمد بر من دوش مه یغمائی گفتم که برو امشب اینجا نائی …
آمد بر من دوش مه یغمائی گفتم که برو امشب اینجا نائی آمد بر من دوش مه یغمائی گفتم که برو امشب اینجا نائی میرفت و همی گفت زهی سودائی دولت بدر آمده است و در نگشائی #مولانای_جان