آن نُتی را سرده که از دل آسمان ها برون شده
🎼 آن نُتی را سر ده
که از دل آسمانها برون شده،
خودت را در ذرات طرب ذوب کن،
و بر امواج چسبندهی شادمانی سوار شو،
موج ذهن را در دریای حیات همه-حاضر فرو بر،
چارچوب محدودیتها،
که روحت را از خداوند جدا کرده در هم شکن.
من دریا هستم؟ چه کوچک،
که از دل آسمانها برون شده،
خودت را در ذرات طرب ذوب کن،
و بر امواج چسبندهی شادمانی سوار شو،
موج ذهن را در دریای حیات همه-حاضر فرو بر،
چارچوب محدودیتها،
که روحت را از خداوند جدا کرده در هم شکن.
من دریا هستم؟ چه کوچک،
شبنم رویایی بر آبی فضا،
من آسمان هستم؟ چه کوچک،
دریاچهای در آغوش نامتناهی.
من نامتناهی هستم؟ چه کوچک،
در قفس یک واژه…
در وسعت بی نام و واژه، خانهی دوست آنجاست،
فراسوی خوابها و رویاها، واژهها و مفاهیم،
من آن هستم که همواره هستم،
در گذشتهی همه-حاضر،
در آیندهی همه-حاضر،
در حال همه-حاضر….
– پاراماهانسا یوگاناندا🎼
فایلمی
دیدگاهتان را بنویسید